شعر
« ورد»
هوشیاری؛
آرمیده است،
در سایه سار پلک خواب.
زخم زبان می زند
این شب!
فرصتی نمانده است؛
وردی بخوان!
مردمان قبیله ی تاب
- بی صدا -
می شکنند
در لحظه های درد.
فرصتی نمانده است!...
وردی بخوان!
منوچهر زال پور- تهران- 1385
+ نوشته شده در جمعه بیست و دوم اسفند ۱۳۹۳ ساعت 15:54 توسط منوچهر زال پور
|
از خودم تا شقایق وبعد...